الوعده وفا. بررسی یک بیانیه چپ پان‌کرد و پان ایرانیست در باره رخداد اورمیه - فروغ اسد پور

 فروغ اسد پور

در نقد بیانیه‌ی «ضرورت همبستگی انسانی در برابر سناریوی شکست خوردۀ تفرقه افکنی در اورمیه» 

 

چند روز پیش بلافاصله پس از راه‌پیمایی ترک‌ها در اورمیه به تاریخ دوم فروردین ۱۴۰۴، دو سازمان پان‌ایرانیستی و پان‌کردی: حزب (کُردی)کمونیست ایران و هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر بخوان شاخه شالگونی) اعلامیه‌ای منتشر کردند (نگاه کنید به اولین کامنت). قصد دارم در این نوشته زبان جانبدار نویسندگان بیانیه را کمی بحث کنم. در زبان و محتوای بیانیه روشن است که سازمان پان‌ایرانیستی راه‌کارگر رسما اختیار فکر و قلم را به سازمان پان‌کردی حزب کمونیست سپرده است و در حالت «ذوب در ولایت» فقط امضایی پای بیانیه انداخته است. مگر می‌توان همه‌ی ترک‌هایی را که مخالف میتینگ سیاسی و به اصطلاح نوروزی کردها و گردآوری سازمان‌یافته جمعیت در اورمیه بودند (چیزی که با اطلاع و مجوز قانونی خود رژیم انجام شده و حمایت قاچاقچی و مافیاباس بین‌المللی کرد ناجی شریفی زین‌دشتی و اوباشی از این دست را هم پشت خود داشت) مرتجع، عامل دست جمهوری اسلامی، پانترکیست‌های هدایت شده از سوی ترکیه و جمهوری آذربایجان نامید و همه‌ی کردهایی را که مشغول رقص و آواز بودند و در ضمن یادشان نرفته بود شعار «اورمیه کوردیستانه» را هم سر بدهند کردهای اهل مدارا و دوستی و مدافع جامعه‌ی چندفرهنگی قلمداد کرد؟ در زیر خواهید دید که این «رفقا» چنین کرده‌اند.

 مفاد بیانیه: 

1. نوشته‌اند: «در دوم فروردین 1404 شهر چند فرهنگی اورمیه شاهد تجمعی بود که به ظاهر با انگیزه مناسبت مذهبی شیعیان ترک‌زبان سازماندهی شده بود. اما پشت پردۀ این گردهمایی، دست های پنهان مرتجعان محلی، ناسیونالیست های پان ترکیست و همراهی نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی قرار داشت». دوستان آیا تاکنون شنیده‌اید که تحلیل‌گران کمونیست و شش آتشه‌ی ما از تهران که بزرگترین شهر ترک‌نشین ایران است با القابی نظیر آنچه نثار ارومیه می‌کنند صحبت کنند؟ تاکنون شنیده اید که به وقت صحبت کردن از تهران بگویند شهر چندفرهنگی و چندملیتی تهران یا مثلا بگویند بزرگترین شهر ترک‌‌نشین تهران؟ مگر باقی شهرها و مناطق این کشور حاوی عناصری از ملل و فرهنگ‌های دیگر نیستند؟ یقین دارم که چنین توصیفاتی را در باره‌ی تهران و دیگر شهرها نشنیده‌اید. ولی اورمیه باید به هزار و یک دلیل استراتژیک و ژئوپلیتیک چنین لقبی را هر بار و همه‌ی بارها با خود یدک بکشد. آیا مردم آذربایجان در کلیت خویش حق ندارند به این روایت خاص که غرب آذربایجان و خاصه اورمیه را در خود استحاله می‌بخشد بدبین و مشکوک باشند؟ در نوشته‌ی بالا عبارت شیعیان ترک زبان را داشته باشید و بیانیه را با ذره‌بین بالا و پایین کنید تا عبارتی شبیه این را در وصف کردهای مشغول رقص و آواز نوروزی پیدا کنید. بیهوده رنج جستجو را بر خودتان هموار نکنید جسته ایم ما یافت می‌نشود. کُرد کُرد است نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر. اگر پسوند یا پیشوندی هم برای کرد آورده شود همه کلماتی خوشایند از فرهنگ لغت «چپ انقلابی انترناسیونالیست ایرانی» است. کرد همه وقت درحال مبارزه با رژیم است کرد اصلا با رژیم حاکم بر ایران رابطه ندارد احزاب کرد هم هرگز با رژیم ایران در نروژ و آلمان و دیگر جاها مذاکرات پنهانی نمی‌کنند. اما وقتی به ترک‌ها می‌رسیم کلمات دیگری باید به خدمت گرفته شوند چون این ترک‌های بدنهاد دائم در حال اجرای منویات ارباب‌های چندگانه‌ی خود: رژیم جمهوری اسلامی و دو جمهور همسایه‌ یعنی جمهوری آذربایجان و جمهوری ترکیه هستند. چنین تناقضی را این مردمان بی‌اراده و آلت دست چگونه به دوش می‌برند خود مایه‌ی سردرگمی و تشویش خاطر است. 
2. بیانیه سپس از «تجمع» ترکها در شهر اورمیه به تاریخ 2 فروردین 1404 می‌نویسد. تجمع معمولا به گردهم‌آیی نسبتا کم‌جمعیت گفته می‌شود و نه تظاهراتی متشکل از صدهاهزار انسان. حتی اگر فکر کنید که جماعت حاضر در خیابان‌ها «دشمن» ایدئولوژیک سیاسی شما هستند باز هم برای خاطر واقع‌بینی در تحلیل بایستی به کمیت آنان اشاره کنید. اما پشت این «تجمع» چه کسانی بودند: کمونیست های نویسنده به ما میگویند: «دست‌های پنهان مرتجعان محلی، ناسیونالیست های پان‌ترکیست و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی». مرتجعان محلی اشاره است به فعالان سیاسی ملی آذربایجان که در تظاهرات شرکت کردند و به اعتراف تسنیم به ناگهان از جایی مسیر عوض کردند و شعارهای غیرمذهبی و هویتی سر دادند و جمعیت را همراه خود کردند؟ ناسیونالیست‌های پان‌ترک دقیقا چه کسانی هستند؟ نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی همان‌هایی نیستند که به کردها مجوز «تجمع» داده بودند؟ 

3. می‌نویسند: «هدف ایجاد تنش ناسیونالیستی بین مردم کرد و ترک بوده است». سپس به مراسم نوروزی اشاره می‌کنند که با حضور «مردم کرد و شماری از ترکها و دیگر اقوام» در ارومیه برگزار شده بود و البته که به نظر این نویسندگان هدف از برگزاری آن مراسم اصلا ایجاد تنش و تفرقه بین ترک ها و کردها نبوده است. در این مراسم «شماری از ترکها» هم مشارکت کرده‌اند که دیرتر می‌بینیم لقب «آذربایجانی پیشرو» را با خود یدک می‌کشند. نتیجه این که همه آن سیل جمعیت حاضر در خیابان‌ها «تُرک پس‌رو» یا به بیان نویسندگان اعلامیه مرتجعان محلی هستند. حتما می‌دانید که «آذربایجانی‌های پیشرو» همواره در صفوف کردها جایگیر می‌شوند . بالا و پایین ترکیه و جمهوری آذربایجان را سیرفحش می‌کنند، به حرکت سیاسی ملی در آذربایجان هر چه از دهانشان در‌آید می‌گویند. بارها از دهان این جماعت شنیده ام که «ترک‌های پس‌رو»ی مورد نظر اعلامیه‌ی بالا را فاشیست‌های پانترک قلاده به گردن جمهوری آذربایجان و ترکیه خطاب می‌کنند که ذره‌ای عاملیت و اراده‌ی سیاسی و یک جو عقل درست و حسابی ندارند. سپس می‌نویسند: «کم نبودند شمار ترک‌زبانانی که در مراسم نوروزی امسال در میدان تیر اورمیه دست در دست کردها رقصیدند. این هم صدائی و همبستگی در جریان خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی به برجسته ترین شکل خود را نشان داد». بله همواره باید «ترک‎ زبانانی» باشند که اهداف توسعه‌طلبی ارضی کردها را «انترناسیونال شویی» کنند. نمی‌دانم واقعا «ترک‌زبان»ها در کنار «کردها» رقصیده‌اند یا نه ولی این‌قدر می‌دانم که ترک‌زبان‌های طرفدار «انترناسیونالیسم کرد» حق ندارند سیاست مستقل خود را داشته باشند بنابراین باید همه جا دست در دست کردها برقصند و غلاظ‌تر و شدادتر از آنان به «ترک‌های پس‌رو» حمله کنند.

 4. در اعلامیه‌ بالا نوشته اند که مراسم کردها نماد همزیستی مسالمت آمیز و اشتراکات فرهنگی بود و کوچکترین نشانه ای از شعارهای تفرقه‌انگیز در آن دیده نمی‌شد. 

اما یوسف عزیزی بنی طرف همین دو روز پیش نوشت که در آن «مراسم باشکوه کردی» شعاراورمیه کوردیستانه سر داده شده است. بنی طرف می‌نویسد:

 ١) سر دادن شعار “ارومیه کردستان است” در پایکوبى کردان در روز ٢٨ اسفند سال پیش، آتش خفته نفاق و شقاق را بر انگیخت. آتشى که چندان هم زیر خاکستر نبود و اساسا باید به سوى دشمن همه ملت ها نشانه مى رفت. 
٢) طى چند سال گذشته گواه سخنان و نوشته ها و نشر نقشه‌هایى از کردستان “بزرگ” توسط برخى از حزب‌ها و نهادهاى مطبوعاتى کرد بودیم که بسیارى از شهرهاى آذربایجان در شمال تا شهرهاى عربستان در جنوب ایران را در بر مى گیرد

. ٣) در روز چهارم فروردین ١۴٠۴ در شهر گیلان غرب، پلاکاردى را در جشن نوروزى کردى بر افراشتند که روى آن نوشته بودند “اگر ‘تازیان’ بر ارومیه بتازند زاگروس به خروش مى آید.” در اینجا مشخص نیست چرا پاى عرب ها را به کشمکشى که صدها کیلومتر از آنان دور است مى کشانند . حتى اگر قصد آنان “رژیم” است باید گفت این اصطلاح بر گرفته از گفتمان ایرانشهرى است که دشمن مشترک کرد و عرب است. به نظر نویسندگان اعلامیه فقط پان‌تورکیست‌های پدرسوخته‌ی عامل دست آنکارا و باکو هستند که به ذهن و دهان‌شان شعارهای بد بد می‌رسد. نخیر، اصلا هیچ چیز ناپسندی بین کردها این ملت سکولار و مترقی وجود ندارد همان‌ها که پرچم رهایی ملل خاورمیانه را به دوش می‌برند و قرار است با الحاق سرزمین‌های غیرکردها به کردستان بزرگ، به آن‌ها جوامع چندفرهنگی و رنگین کمانی هدیه کنند. نه در میان کردها اصلا گرایشات انحرافی یا شعارهای غلط نداریم. یادتان باشد کمونیست کُرد اول کُرد است دوم کُرد است سوم هم کُرد است. کمونیست ترک یا همان «آذربایجانی پیشرو» چیست و کجاست؟ بگردید لای دست و پای کردها پیدایش کنید. چپ هپروتی قرار نیست روی زمین سفت بایستد و ببیند که آذربایجان در اعتراضات 1402 یا جنبش موسوم به زن زندگی آزادی، چه موضعی داشت و چه واکنش‌هایی نشان داد. نخیر، یک بار دیگر از دهان نویسندگان بیانیه می‌شنویم که آن وقت هم ترک‌های آذربایجان «دست در دست کردها در میدان رقصیده و رزمیده‌اند». همان اهداف و همان شعارها. «آذربایجانی‌های پیشرو» بالا بروند پایین بیایند در هر حال زیرمجموعه‌ی کردها هستند. وقتی مجری زن ایران اینترنشنال در آن روزها به نیروهای مسلح کردی نهیب می‌زد که زود باشید یالله اشنویه را تصرف کنید! مگر شما این همه سال از دمکراسی دم نزدید حالا فرصت فراهم است اشنویه را بگیرید. چپ «ترک‌زبان» بینوای ما چقدر خجالت می‌کشید که کلمه‌ی ترک را بر زبان بیاورد. برای همین باید مدام به خود می‌گفت آذری. الان هم مطمئنم که رفیق کُردش به او گفته بالاغیرتا بنویس ترک‌زبان بس است اینقدر آذری آذری نکن. چپ ترک‌زبان ما باور نمی‌کند که در ایران با جنبش‌های ناهمبسته روبرو است و تنها فاکتور بازدارنده برای اتحاد و همبستگی و هم‌سنگری و نظایر آن هم جمهوری اسلامی نیست بلکه مواضع سیاسی متفاوت و اهداف استراتژیک متفاوت و اختلافات بسیار جدی میان ملت‌ها است. 5. سپس به نکته مهم این بیانیه می‌رسیم: «این نخستین بار نیست که شهر اورمیه آماج چنین سناریوی تفرقه افکنانه قرار گرفته است. آخرین نمایش انتخاباتی مجلس اسلامی، یک پرده از این سیاست توطئه گرانه توسط رژیم جمهوری اسلامی بود که با همراهی غیر مستقیم پاره‌ای از ناسیونالیست های کوته بین کُرد بر روی صحنه آمد. در آن زمان، در کردستان این نمایش انتخاباتی به طور گسترده ای تحریم شده بود و کردستان کمترین میزان مشارکت را در مقایسه با همه مناطق ایران داشت. اما بر خلاف کردستان، نمایش انتخاباتی اورمیه به شیوه ای مهندسی شد که از دوازده نماینده استان آذربایجان غربی هفت تن آنها، ظاهرآ با بیشترین میزان رای در مقایسه با همه ایران، کرد بودند، در حالی که در انتخابات های گذشته این رقم تنها سه تن بود. این نمایش توطئه گرانه برای ایجاد تفرقه میان مردم ترک و کرد زبان در استان آذربایجان غربی طراحی شده بود». بسیار خب این جا باز زبان مولفین نمی چرخد از «پان‌کرد»هایی بنویسند که بسیج شدند تا همبستگی بین کرد و ترک را در اورمیه به نفع خود از بین ببرند. بله ترک‌ها برخلاف برخی فراخوان‌های «ناسیونالیسم ترکی» پای صندوق‌های رای نرفتند و در عوض هفت کرد از صندوق‌ها بیرون آمد. این افراد و یا این جمعیت که به پای صندوق رفت اصلا پان‌کرد نبودند و با جمهوری اسلامی زدوبند نداشتند و کسی از بیرون آنها را به انجام چیزی تحریک نکرده بود صرفا ناسیونالیست های کوته بین کُرد بودند که با شور و شوق فراوان در انتخابات دست‌ساز رژیم شرکت کردند در حالی که ترک‌ها انتخابات را تحریم کردند. معلوم است که کردها در اورمیه و غرب آذربایجان بازی کاملا متفاوتی را با آنچه در ایالت کردستان می‌گذرد پیش می‌برند و ایالت «انقلابی و سرخ» کردستان و احزاب کمونیست و غیرکمونیست آن هم هیچ اعتراضی به این سیاست دوگانه ندارند فقط محض خالی نبودن عریضه به آن‌هامی‌گویند ناسیونالیست‌های کوته‌بین!. 6. در پایان می‌نویسند: «در اورمیه، این استراتژی به شکل حمایت غیرمستقیم از جریان های پانترکیست و نادیده گرفتن خشونت‌های تحریک‌آمیز آن‌ها نمود یافته است. تقابلِ ساختگی مذکور نه تنها بازتاب دهندۀ سیاست‌های آگاهانه حکومت برای تضعیف اتحاد ملل ساکن جغرافیای ایران، بلکه نشان‌دهندۀ نقش مخرب جریان های ناسیونالیستی افراطی است که منافع خود را بر مصالح عمومی ترجیح می‌دهند». خواننده‌ی عزیز توجه کن که اورمیه و قسمت غربی آذربایجان اصولا منطقه ای است که در تاریخ دور و نزدیک شاهد چپاول، کشتار و غارت بسیاری بوده و اصولا تهدید کشنده‌ی زور بر آن پیوسته سنگینی می‌کرده است. در تاریخ هیجده ساله آذربایجان اثر احمد کسروی می‌توانید فرازهایی از این وضعیت را بخوانید. ماجرای اسماعیل سمیتکو و شیخ عبیدالله نهری که برای کردها یحتمل قهرمان تلقی توانند شد در حافظه‌ی مردم ترک آذربایجان یادآور روزهای شومی هستند که نباید دوباره تکرار شوند. تاریخ نزدیک غرب آذربایجان نیز به فروردین 1358 و ماجرای متینگ مسلحانه حزب دمکرات کردستان ایران در سولدوز برمی‌گردد و فجایعی که به بار آمد و بی‌تردید پای جمهوری اسلامی تازه تاسیس هم در میان هست. اما نقش حزب دمکرات کردستان ایران را نمی‌توان به هیچ عنوان نادیده گرفت. کافی است به کتاب «جنگ نقده 31 فروردین ماه 1358» اثر عیسی یگانه نگاهی بیندازید تا تصویری از اوضاع به دستتان بیاید (این بار از زبان و نگاه مورخ ترک آذربایجان و شاهدان عینی آن فاجعه).

 ایا احزاب چپ کمونیست تاکنون به فکرشان رسیده است که به مسلح بودن اعضای احزاب کردی اعتراض کنند یا تحلیلی از ماجراهای خونین فروردین 1358 به دست بدهند متفاوت از روایتی که طرف کردی ماجرا، طرف باورپذیر برای چپ ایرانی، بیان می‌کند؟ من چنین تحلیلی سراغ ندارم. میدان تحقیق و بحث به کردها و کارشناسان «ابژکتیو» آنان واگذار شده تا روایت را از زبان و نگاه خود توضیح بدهند و همه کاسه کوزه‌ها را بر سر ملا حسنی و رژیم تفرقه‌انداز جمهوری اسلامی بشکنند. 
یادمان نرفته که همین چند وقت پیش، وقتی هنوز مدت زیادی از قتل حکومتی مهسا-ژینا امینی نمی‌گذشت بی بی سی فارسی (تاریخ اول تیر 1402) خبری منتشر کرد مبنی بر این که در جریان درگیری مسلحانه میان دو حزب کُرد کومله زحمتکشان کردستان (عبدالله مهتدی) و کومله کردستان ایران (عمر ایلخانی‌زاده)، دو نفر به نام‌های سامان ابراهیمی و هیوا صادقی کشته و دو نفر دیگر نیز زخمی شدند. گزارش شده دلیل این درگیری «شکست اتحاد میان دو حزب» بوده است. تازه این‌جا قرار بوده «اتحاد تشکیلاتی» شکل بگیرد و نتیجه‌ی شکست آن دو کشته و تعدادی زخمی است.

 تصور کنید که این احزاب در یک فرصت مناسب بخواهند با «مرتجعین محلی و پانتورکیست‌های آذربایجان» نه اتحاد که جنگ‌های رهایی‌بخش کنند. نتیجه را می‌توانیم حدس بزنیم. اگر آخر و عاقبت تحزب هفتاد ساله این است که امروزه روز هم اسلحه به روی هم بکشید و اعضای همدیگر را ترور کرده به قتل برسانید و یا اسلحه به روی ساکنان اورمیه و مناطق دیگر بکشید الگوی بسیار نادرستی از تحزب را نمایش داده‌اید. سپس می‌نویسند: «گذشته از این نمی توان از سیاست های ناسیونالیستی و توسعه طلبانه دولت ترکیه چشم پوشی کرد. دولت ترکیه سابقه طولانی در اجرایی کردن سیاست های شبه فاشیستی و ایجاد تفرقه در بین ملل ساکن این مناطق دارد. از این رو پانترکیست ها با حمایت کشورهایی مانند ترکیه و آذربایجان، هویت ترک های ایران را ابزاری برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیک خود می دانند.

 تصادفی نیست که شعار «تبریز، اورمیه، باکو، آنکارا ، پیوندتان مبارک» در مطبوعات ترک زبان منطقه انعکاس وسیعی یافته بود». البته این که دو حزب کردی مذکور در خاک اقلیم کردستان به خاطر اتحاد و بعد شکست آن اتحاد کارشان به درگیری مسلحانه و ترور اعضای یکدیگر کشیده می‌شوند اصلا قرار نیست پای «قدرت منطقه»ای اقلیم را در تحلیل به میان آورد.

 این‌که پیشمرگه‌های کرد به آسانی به اقلیم و اردوگاههای شیه نظامی اقلیم وارد و از آن‌جا خارج می‌شوند اصلا مسئله‌ی مهمی نیست. درضمن این که ایران به شهادت چندباره‌ی «متخصصان» تاریخ در همین رسانه های فارسی زبان مزخرف، بافت جمعیتی اورمیه و غرب آذربایجان را با مهاجرت دادن کردها با شدت هر چه بیشتر عوض می‌کند و قصد دارد با کردهای غرب آذربایجان در مقابل ترکیه حائلی درست کند اصلا خبر از سیاستهای شبه فاشیستی دولت ایران و بازی متحد و مشترک بین کردها و جمهوری اسلامی نمی‌دهد. 
آیا ترک‌های آذربایجان هم به شکلی سازماندهی شده وارد ترکیه و جمهوری آذربایجان می‌شوند و به شکلی سازماندهی شده در مناطق کردی ایران جای داده می‌شوند تا حائلی بشوند بین کردهای ایران و رژیم اقلیم کردستان؟ انصاف هم خوب چیزی است. 
دلم بر همان معدود خوانندگان پُرسال شما می‌سوزد که می‌آیند تا دردهای خود را با خواندن اعلامیه‌های شما فراموش کنند و آن وقت شما چنین سرگرمی‌های شومی به جای تحلیل سیاسی پیش آن‌ها می‌گذارید. واقعا همه‌ی آنچه می‌توانید به آن‌ها عرضه کنید همین چیزها است؟

https://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=3421&Id=14&fbclid=IwY2xjawJPowxleHRuA2FlbQIxMAABHV18A9gdHwOdeJIJ3qKVd0cQxmHcbDdbDYSsMDxPdRky395Tkz6dVnNNKg_aem_hL5gDtZEfvqdcimZc0LKfg

کلیدواژه‌ها