
برخی از کلیبریها خانهای نیز در باغات خود دارند و پدرانشان بعد از بازنشستگی با پرورش چند مرغ و خروس در آنجا استراحت میکنند. پدر یکی از دوستان که آدم با سیاستی است، هیچ وقت خروس پرورش نمیدهد و فقط مرغ نگهداری میکند و میگوید که خروس بانگ میزند و روباه با شنیدن صدای او، متوجه مرغهای ما میشود. جناب پرویز ثابتی نیز به خوبی و خوشی در آمریکا زندگی میکرد که بعد از اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» بوی کباب به مشامش رسید و مانند خروس بانگ زد و حالا روزنامه گاردین اتهام تازهای را متوجه او کرده و شاید وقتی که مجازات جنایات خود را دید، متوجه شود که آن بوی کباب نبود و الاغ داغ میکردند.
جنایتکار دیگری نیز سالها در لاک خود خزیده و بین اورمیه و ترکیه در رفت و آمد بود تا اینکه مردم اورمیه انتخابات را تحریم کردند و مصداق مثل «دره خلوت، تولکو بی» دو تن از نزدیکان او نماینده مجلس شدند و او نیز مانند پرویز ثابتی آفتابی شده و شروع به میدانداری کرد. آیا او نیز به سرنوشت ثابتی مبتلا خواهد شد؟ هرچند این جنایتکار خدمات زیادی به حکومت کرده، ولی فراموش نکنیم که اکثر حکومتها چنین مهرههایی را بعد از استفاده مثل یک دستمال نجس دور میاندازند و طیب حاج رضایی نیز از لاتهایی بود که در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به خاندان پهلوی خدمات زیادی کرد ولی وقتی پایش را بیش از گلیماش دراز کرد، زندانی و در سال ۱۳۴۲ تیرباران شد.
اصل حاکم بر ذهن چنین افرادی، اصل خشونت و زور است و برای همین خیلی زود جوگیر شده و پای خود را نه تنها از گلیم بلکه از محدوده خودشان درازتر میکنند و جنایتکار اورمیه نیز از این قاعده مستثنا نیست و حالا خبرهایی وجود دارد که او و نزدیکانش ادعای خدایی میکنند و برادرزادههای او که از طرف مادری نیز با نماینده مجلس خویشاوند هستند، به یک مامور اداره برق شلیک میکنند.
خانوادهٔ جاف نیز زمانی یکی از طایفههای بزرگ کرد در مناطق غربی ایران و عراق بودند و برخی اعضای این خاندان در دوران حکومت پهلوی دارای نفوذ محلی و سیاسی بودند و در فضای پرآشوب سالهای منتهی به انقلاب ۱۳۵۷، برادران سردار و سالار جاف گروههای مختلفی از چماقداران را برای سرکوب مخالفان یا ایجاد جو رعب و وحشت در تجمعات مردمی دست و پا کردند و به اصطلاح «چماقدار» شدند و با استفاده از زور فیزیکی در برابر تظاهراتکنندگان یا فعالان سیاسی عمل میکردند ولی سرنوشت همه اینها چیزی جز عاقبت دستمال نجس نشد و نخواهد بود.