
در ماههای اخیر، شعری تورکی از محمود دستپیش با عنوان « بیز هامی میز ایرانلییق » با ترجمه فارسی «ما همه ایرانی هستیم» که در حضور رهبر جمهوری اسلامی ایران قرائت و با تحسین و تشویق ایشان همراه شد، در شبکههای اجتماعی و رسانههای رسمی بهصورت گسترده بازنشر گردید. واکنش مثبت بالاترین مقام سیاسی کشور به این شعر و دعوت به آهنگسازی بر اساس آن، سبب شد این اثر از یک متن ادبی به یک گفتمان سیاسی-فرهنگی بدل شود. اهمیت این پدیده از منظر جامعهشناختی در آن است که چنین بازنماییهای فرهنگی، اغلب حامل دلالتهای ایدئولوژیک پنهان در باب هویت، تعلق ملی و رابطهی قدرت هستند.
در تحلیل جامعهشناسی سیاسی، بهویژه در سنتهای انتقادیِ متاثر از اندیشههای فوکو، بوردیو و گرامشی، پدیدهای وجود دارد که میتوان آن را عمومیسازی (Universalization) نامید؛ فرآیندی که طی آن، گفتمان حاکم با بهرهگیری از زبان اخلاقی، انسانی یا ملی، منافع خاص خود را بهصورت منافع عمومی و فراگیر بازنمایی میکند. در این فرآیند، ساختارهای نابرابری و تمایزهای اجتماعی از قبیل تفاوتهای جنسیتی، ملیّتی، دینی و طبقاتی در پوششی از مفاهیم بهظاهر همبستگیآفرین چون «انسانیت»، «ایرانیت» یا «خداباوری مشترک» مستحیل میشوند.
در چنین چارچوبی، هنگامی که شعر «ما همه ایرانی هستیم» بهعنوان شعاری وحدتطلبانه و انساندوستانه عرضه میشود، در سطح گفتمانی میتواند کارکردی دوگانه پیدا کند:
از یکسو حامل پیام وحدت و همبستگی ملی است، و از سوی دیگر، به شکلی نرم و فرهنگی به بیضررسازی مطالبات خاص گروههای بهحاشیهراندهشده (زنان، ملیتها، پیروان ادیان یا گرایشهای فکری متفاوت) منجر میشود. این همان چیزی است که در تحلیل انتقادی گفتمان از آن با عنوان نرمالسازی تفاوتها و خنثیسازی مقاومتها یاد میشود.
بدینترتیب، شعر و موسیقی در این بافت نه صرفاً بهمنزلهی ابزار فرهنگی، بلکه بهعنوان بخشی از سازوکار نرم قدرت (Soft Power) عمل میکنند؛ سازوکاری که با تکیه بر احساسات ملیگرایانه و انساندوستانه، امکان بازتولید گفتمان حاکم را در سطح فرهنگی فراهم میآورد. این مقاله در پی آن است که نشان دهد چگونه در بستر چنین فرایندهایی، مفهوم «ایرانیت» در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی از یک دال فرهنگی-هویتی به ابزاری برای عمومیسازی ایدئولوژیک و حذف تفاوتهای اجتماعی و ملیّتی تبدیل میشود.
—————————
چندی پیش از طریق چند تن از نزدیکان یک ویدیو به نام « بیز هامی نیز ایرانلییق»( ما همه ایرانی هستیم ) برایم مرتب پی در پی فرستاده شد و احساس کردم فرستادگانمنتظر واکنشی هستند کهمن احتمالا به این ویدیومیتوانمداشته باشم.
در رابطه این ویدیو که به دست AI ساخته شده است باید قبل از هر چیز گفت که ظاهرا در سیستم هوش مصنوعی جمهوری اسلامی آواز زنان ولو با روسری آزاد است. یعنی هوش مصنوعی رژیم از خود رژیم آزاد اندیش تراست !
بعد از جستجوی نه چندان دشوار و زمان بر معلوم شد که برای اولین بار شاعری به نام «محمود دستپیش » در مقام رهبر خامنه ای با «به به چه چه » خامنه ای آن را خوانده است و خامنه ای فرمان داده است « یک اهنگ هم برایش بسازید. ».( پا ورقی)
بیایید کمی کاوش کنیم اینجا چه اتفاقی می افتد:
وقتی آقای خامنهای از شعر «بیز هامیمیز ایرانلییق» لذت میبرد و در رسانههای رسمی بارها این شعر برجسته میشود، این اتفاق را میتوان بهعنوان ابزاری برای بازتولید گفتمان وحدت ملی از بالا تحلیل کرد.
در نظریههای هویت سیاسی، حکومتها برای حفظ انسجام خود نیاز دارند هویت ملی واحدی را تثبیت کنند، بهخصوص در جوامع چندقومیتی. شعرهایی از این دست عملاً میگویند:
«تفاوتهای قومی مهم است، اما در نهایت باید در ذیل یک هویت ملی ذوب شود.»
این نوع پیام برای حکومتی که تمرکز قدرت و یکسانسازی فرهنگی را دنبال میکند، ایدئال است، چون میتواند همزمان حضور «تنوع» را نمایش دهد (مثلاً خواندن شعر ترکی در دیدار رسمی) و هم نتیجهگیری نهایی را مطابق میل خود بگیرد:
همه باید در «ایرانیت» تعریفشده از بالا ادغام شوند.
عمومیسازی بهعنوان استراتژی خنثیسازی و سرکوب مطالبات
عمومیسازی میتواند ابزار خنثی کردن مطالبات خاص باشد. مثال:
• در مطالعات فمینیستی، شعارهایی مثل «همه انسانیم» « من همزنموهم مرد هستم » ، « مرد و زن راه نیاندازید همه انسانیم » ( عمومی سازی مسموم ) مرتبا برای خاموش کردن اعتراض زنان بخصوص در جوامع مردسالارعلیه تبعیض جنسیتی به زنان بهکار رفته است.
• در بحثهای قومی، شعارهایی مثل «ما همه ایرانی هستیم» یا «زبان ما یکی است» مرتبا برای پنهان کردن نابرابری در حقوق زبانی و فرهنگی استفاده میشوند.
این مکانیزم در علوم اجتماعی با اصطلاحاتی مثل universalizing discourse (گفتمان تعمیمدهنده) و hegemonic narrative (روایت هژمونیک) توصیف میشود:
روایت حاکم تلاش میکند تنوع و اختلاف را در یک کل یکدست حل کند تا مطالبات خاص مشروعیت سیاسی پیدا نکنند.
تضاد بین حقوق شهروندی عمومی و حقوق فرهنگی خاص
۱.حقوق شهروندی عمومی: آزادی بیان، آزادی تجمع، آزادی رسانه — که همه ملیتها و گروهها بهطور مساوی از محدودیتهای آن رنج میبرند. چه فارس چه غیر فارس.
۲.حقوق فرهنگی خاص: آموزش به زبان مادری، رسانههای به زبانهای دیگر ملل، حق حفظ و توسعه هویت ملی هر ملیت — که سرکوب آن بهطور نامتناسب بر اتنیکهای غیر فارس اثر میگذارد.
وقتی حکومت از «همه ما ایرانی هستیم» استفاده میکند، سطح اول را برجسته میکند ولی سطح دوم را با « پنبه» : همه برابریم ( کجا برابری زبانی فرهنگی را میبینید؟) سر میبرد.
ذاتا خطرناک بودن وموذی گری این ابزار هم در همین «ابتکار » نهفته است :
پشت سپر گویا برابری و همه ایرانی هستیم ( پس خفه خون بگیرید که مطالبات برابری فرهنگی و زبانی را مطرح کنید!) چهره کثیف فاشیستی خود را پنهان کردن است.
به همین دلیل چنین شعرها و شعارهایی برای حاکمیت جذاب است، زیرا میتواند وحدت صوری را تقویت کند بدون اینکه مجبور باشد امتیاز ساختاری به گروههای مختلف ملیتی و اتنیکی بدهد.
کارکرد نمایش تنوع
خواندن این شعر به زبان ترکی در حضور رهبر نه تنها برای جامعه ترکزبان، بلکه برای جامعهی ملی کارکرد نمادین دارد:
• پیام به اکثریت: «نگران نباشید، اقوام مشکلی ندارند، همه ما با هم متحدیم.»
• پیام به اقلیت: «شما هم دیده میشوید، ولی در چارچوب همین نظام.»
این یک نمونهی کلاسیک از co-optation (همگرایی کنترلشده) است: دولت مطالبات نمادین را میپذیرد (خواندن شعر ترکی) ولی مطالبات ساختاری (آموزش، رسانه مستقل، رسمیت زبان) را به رسمیت نمیشناسد.
مقایسه با شعارهای جنبش زن، زندگی، آزادی
مثلا:
همانطور که شعار «مرد، میهن، آبادی» میتواند تلاشی برای بیاثر کردن رادیکالیسم شعار «زن، زندگی، آزادی» باشد، شعرهایی مثل «بیز هامیمیز ایرانلییق» نیز میتوانند رادیکالیسم مطالبهی حق آموزش به زبان مادری و خودمختاری فرهنگی را خنثی کنند.
کلا اینطور جمع بندی کنم ؛
از دیدگاه جامعهشناسی سیاسی:
• این شعر در بستر فرهنگی ایران یک ابزار نرم قدرت است.
• هدف آن ساختن هویت ملی تکصدا است، در حالی که خواستههای واقعی اتنیکها را به سطح نمادین تقلیل میدهد.
• استقبال رهبر از چنین شعری بخشی بسیار جای تامل دارد و از سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی است که بر «وحدت در عین تنوع» تأکید میکند اما تنوع را به شکل کنترلشده و بیخطر نشان میدهد.