دموکراسی خواهی از سه مسیر (۳) سوم: از مردم تا مردم - پویا ایفایی

دمکراسی

نبود احزاب آزاد و نظرسنجیهای معتبر ما را ناگزیر به جایگزین کردن جریانهای درگیر و رصد وقایع روز برای تحلیل روند دموکراسی خواهی در ایران میکند.

جریانهای سیاسی ایران به دو دسته کلی اقتدارگرا و اقتدارزدا تقسیم میشوند. جریان اقتدارگرا تغییر را تنها در راس هرم قدرت سیاسی-نظامی و مردم را به عنوان وسیله ای در جهت نیل به این هدف به رسمیت میشناسد. هر سه جریان سیاسی مطرح اقتدارگرا (جمهوری اسلامی، نئوپهلویستها و مجاهدین خلق) از کلیشه های چهارگانه سنت سیاسی ایران یعنی رهبری مادام العمر، ایده ئولوژی جزمی، وابستگی شدید به یک قدرت جهانی و توده مقلدان جان برکف بهره میبرند. تفاوتهای میانشان در مسایلی قشری مانند "نحوه اعمال حجاب و خشونت سیاسی" خلاصه میشود. در ۱۴۰۴، جمهوری اسلامی همچنان قدرت اول میان جریانهای اقتدارگراست. هرچند نئوپهلویستها رسانه را در اختیار دارند و مجاهدین خلق جریانات ضداطلاعاتی را.

جریانهای اقتدارزدا طیف وسیعی از جنبشهای هویت طلب، برابریگرا و آزادیخواه را شامل میشود. اغلب احزاب و سندیکاهای اتنیکی، لیبرال، سکولار، سکشوال و سوسیالیست در این جریان قرار میگیرند. تفاوت بارز این جریان با جریان قبلی اعتقاد راسخ به تغییر از کف هرم جامعه به سمت بالا، کسب مشروعیت سیاسی از مردم ایران به جای قدرت خارجی و عدم تمرکز بر کیش شخصیتی خاص است. در ایران ۱۴۰۴، همچنان توان بسیج عمومی مردم  ایران به دست همین جریانهاست. از همین رو، هر آینه نیاز به خیابانگرایی با جمعیت بالا باشد، جریانات اقتدارگرا با یک یا چند جریان از این گروه وارد توافق عدم مقابله میشوند.

دموکراسی در ایران در محدوده تعادل میان این دو جریان اصلی تعریف میشود؛ جایی که رهبری کشور مادام العمر نباشد، نظارت و استیضاح آن میسر و اختیاراتش مقید و مشروط باشد و نه مطلقه. هدف دموکراسیخواهی جایگیری نقطه تعادل نیروهای جریانات سیاسی-اجتماعی درگیر در این محدوده است. جریانات اقتدارگرا با توهم گرایی، تزریق استیصال و بر هم زدن امنیت نقطه تعادل را به سمت خود ومیکشند و جریانات اقتدارزدا هیچ ندارند جز تمسک به غرایز آزادی و عدالت، برجسته سازی نمودهای واقعی زیست زیر سلطه استبداد و ایمان کور به آینده ای روشن. آینده ای با دموکراسی رادیکال در ایران!


 

#دموکراسی

کلیدواژه‌ها