خاستگاه نوروز، وسهم ایران درتثبیت آن - دکتر ضیا صدرالاشرافی

نوروز

باسلام خدمت خانم ها وآقایان وتشکرازمرکزفرهنگی وهنری ایرانیان کانادا(تورنتو).

پیشاپیش فرارسیدن عید نوروز را بشما دوستان گرامی، بهمۀ هموطنان ایرانی وتمام کسانی که نوروز را درسراسرجهان گرامی می دارند تبریک می گویم،

سالی همراه با سلامتی وصلح، ونیز دموکراسی وعدالت اجتماعی برای همه آرزومی کنم.

دموکراسی درسه معنای:

یک- آزادی های قانونیِ منطبق با حقوقِ بشر

دو- برابریِ انسانیِ شهروندان درمعنای لَغوهرنوع تبعیضِ (جنسیتی- تباری، فرهنگی- زبانی، و دینی وعقیدتی) و

سه- جدائی نهادِ دین ازنهادِ دولت وحکومت، یعنی سکولاریسم ولائیسته.

و عدالت اجتماعی هم درمعنایِ تضمین: کار، مسکن، بهداشت وتحصیل برای تمام شهروندان، و پایان دادن به فقرِبرنامه ریزی شده، درحد بینوائی، درایران.

درعصرِ کوتوله های سیاسی، آرزو بر جوانان قدیم عیب نیست!

همانند سایرنوشته هایم، بجای توسل به احساسات وتمایلات، درحدِّ داده ها واسناد باقی خواهم ماند. (چون انسان جایزالخطا است ولی حق تکرارِآنرا ندارد)، اشتباه با دلیل وسند براین نوشته نیزهمانند هرنوشته ای مرجوع است.

این سخنرانی شامل سه بخش است:

اول- مقدمه / دوم- خاستگاه و(تاریخچۀ) نوروز/ سوم- سهم ایران درتثبیتِ نوروز

اول- مقدمه: پدیدۀ نوروز یک پدیدۀ جهانی نیست: درخطِ استوا، همیشه بهاراست وشبانه روز تقریباً دوازده ساعت می باشد. دردوقطب، همیشه زمستان است، ششماه روزیا شب است.

اما دربخش بین دوقطب وخط استوا، چهارفصلِ: (بهار، تابستان، پائیز و زمستان) بصورت معکوس دردونیمکره، مطرح اند: بسببِ کروی بودنِ زمین، وبعلتِ انحرافِ محوری آن (23 درجه و 44 دقیقه) و نیزبیضی نزدیک به دایره بودنِ مدارِزمین، درگردش به دورِخورشید:

آغازبهار(نوروز) وآغازِپائیز(باشبانه روز12 ساعت)، درنیمکرۀ معتدلۀ شمالی، بصورت معکوس با آغازپائیزوشروع بهاردرناحیۀ معتدلۀ نیمکرۀ جنوبی همراه است. همینطورآغاز تابستان(باطولانی ترین روزوکوتاه ترین شب) درنیمکرۀ معتدلۀ شمالی، باشروع زمستان در بخش معتدلۀ نیمکرۀ جنوبی مصادف است (باکوتاه ترین روز وطولانی ترین شب) و برعکس.

بنابراین درمناطق معتدلۀ شمالی وجنوبیِ زمین، نسبت به خط استوا، چهارفصل دو بدو(بهار با پائیز/ وتابستان بازمستان) درمقابل همدیگرند یعنی هیچکدام ازجمله نوروزواول مهر(پائیز) وآغازِ تابستان وزمستان، پدیدۀ جهانی نمی باشند.

منجم، دانشمند واندیشمندِ بزرگِ جهانِ اسلام، ابوریحانِ بیرونی (که دردربارِسلطان محمودِ غزنوی وپسرش سلطان مسعود) شعاع زمین وانحراف محوری آنرا(بادقت درجه)محاسبه کرد درکتابِ(آثارالباقیه عن القرون الخالیه، صفحۀ 343 ترجمه اکبرداناسرشت،1321 تهران)، در موردِ تعیین آغازِچهارفصل چنین مینویسد: تشخیص طولانی ترین روز(اول تابستان) وطولانی - ترین شب(اول زمستان)، نیازبه دانستن نجوم، هندسه وریاضات ندارد، کافیست درساعت معینی ازروز(مثلاً 21 ظهر) سایۀ منارِ بلندی را، علامت بگذاریم. کوتاه ترین سایه، بقول ابوریحان: اولِ("انقلاب صیفی":تابستان)(است)وبلند ترین سایه، اولِ("انقلاب شتوی: زمستان) را معین میسازد. درحالیکه ("اعتدالین": اول بهارواول پائیز) را نمیشود شناخت، مگرپس از این که انسان درآغازِکار:"عَرضِ بَلد ومیل کلی را بداند: (درجۀ طول وعرض جغرافیائی را نسبت به خط استوا وقطب شمال: با انحراف محوری زمین).

دوم- خاستگاه نوروز

کشف چهارفصل درمنطقۀ معتدله، بخصوص اولِ بهار:(نوروز) واولِ پائیز، یکی ازکشفیات بزرگ تمدن بشری است ومربوط به مسئلۀ مهم "زمان- سنجی" وشهرنشینی می شود.

باتوجه به اینکه بنا به علم بیولژی،جامعه شناسی وتاریخ، بشریت ازپیدایشش درافریقا (حدود 7-6 میلیون سال پیش) ازمراحلِ تحولی یا تکاملی زیرگذشته است ویا درحال گذشتن است:

1- عصرشکاروغارنشینی/2-عصرروستا نشینی ودامداری/ 3- عصرشهرنشینی سنتی/ 4- عصررُنسانس وانقلاب صنعتی وعلمی باحقوق بشر / 5- عصرانقلاب انفورماتیک.

1- عصرشکار: زیستن درجنگل ها وبعدغارنشینی: تا دوازده هزارسال پیش، بشریت همانند حیوانات، درمرحلۀ شکار وخوردن ازطبیعت، می زیست، درغارها زندگی جمعی داشت ودر کمونوته ها(همبودیها) زندگی میکرد، ومادرتباربود. "زمان سنجی" اومانندِ حیوانات، به طلوع وغروب خورشید وابسته بود وبه تغییراتِ شکل ماه درطول یکماه (تقویم قمری) توجه میکرد بی آنکه به "زمان- سنجی" و تعیین وتشخیصِ روزهایِ آغازِ چهار فصل وشبانه روز برسد.

2- ازدوازده هزارسال پیش، روستانشینی با اهلی کردن حیوانات وگیاهان واسکان وزیستن جمعی دریکجا آغازشد. انسانِ روستا نشین ودامپرور، نه ازشکار وطبیعت، بلکه ازتولید خود میخورد وزندگی میکرد. بصورت کمونوته (همبودی) میزیست وهمچنان مادرتباربود. ازرویِ رویشِ گیاهان به چهارفصل، جهتِ(کاشت وداشت وبرداشت) آشنا بود. بقول استاد شهریاربا "نوروزگولی(گل نوروز)" و"قارچیچگی(غنچه برف)"، فرارسیدن بهاررا پیش بینی میکرد و درزمانِ دروکردنِ جووبعد گندم نیزبه رسیدن پائیزوزمستان آگاه بود. اما بدلیلِ نبودِخط، علمِ نجوم:(رصدهانه)،علم هندسه وریاضات، نمیتوانست به"زمان سنجی" درروستانشینی نائل آید.

3- ازشش هزارسال پیش(در4000ق.م) بشریت درتمدن سومر(درجنوبِ عراق) به شهر- نشینی درشهرِ(اور)، با تمدنِ مداوم رسید که منجربه تشکیلِ دولت، و بوجودآمدنِ قانون، ایجاد دینِ قومی، تجارت، مبادله، جمع آوریِ مالیات، وابداع خط درشهرِ(اوروک) در:(0330ق.م) وحساب و رصدخانه درزیگوراتِ شهر(اور) ودرنهایت به "زمان سنجی" وتعیین چهارفصل (ازجمله نوروز) و12 ماه سال وهفته:(بازمین مرکزی، بنابه هفت ستارۀ متحرک) رسید.

نام ماه ها ازنام ماه اخذ شد.هفته هم نام هفت ستاره را درزبانهایِ لاتین وانگلیسی، با خوددارد:

یکشنبه:سان دِی:روزِخورشید/ دوشنبه: مان دِی:روزِماه/ سه شنبه:ماردی = مارس دِی: روزِ مارس:مریخ/ چهارشنبه:مرکودی=مرکوردِی:روزِعطارد/پنجشنبه:ژودِی= ژوپیتردِی: روزِ مشتری/ جمعه: وانرو- دی: ونوس دی: روزِزهره/ وشنبه: ساتردِی:همان ساترن دِی یا روز زُحل است. ترتیب روزهای هفته تا تمدن اسلام، با ترتیب واقعی منطبق نشد(تاریخ یعقوبی).

در موردعلمِ سومری، علاوه برکتاب (ساموئل کرامر) با عنوان" تاریخ ازسومرشروع میشود" که توسط داوُد رسائی با نام"الواح سومری" بارسائی بفارسی ازچاپ دوم آن ترجمه شده است، نیزنگاه کنید به: جُرج سارتن، تاریخِ علم (فصلِ 3، صفحات61-103) ترجمۀ احمد آرام.

"زمان سنجیِ" سومریانِ تجارت- پیشه، نه برمبنایِ ده (تعدادِانگشتانِ دودست) که برمبنای (6 و60) قرارداشت که به ده رقم قابل تقسیم است! وهنوزهم دقیقه وساعت را به سومری با شصت می سنجیم. (شصت ثانیه = یک دقیقه / شصت دقیقه = یکساعت).

سومریان، همانندِسال(که به چهارفصلِ سه ماهه تقسیم کرده بودند)، شبانه روزراابتدا به داوزده وسپس بیست وچهارساعت(با چهاربخش شش ساعته) دررابطه باچهارعنصرخدائی شان تقسیم کردند: همچون فصل ها، که هریک، طبع غالبِ یکی ازچهارعنصرویاچهارخدای سومری را داشت، هرشش ساعت شبانه روزِ(بیست وچهارساعته) نیزدرتشابه با فصل ها، خصلتِ یکی ازچهارخدای سومری درآن غالب بود: (آن) خدایِ آسمان، همچون پدر، باطبعی(گرم وخشک) :که (خورشید) سمبل آن است/ (کی) خدای زمین همچون مادر یعنی (خاک) با طبعی سرد و خشک / (انلیل) خدای هوا وفرزند آن دو(آسمان وزمین)، با طبعی گرم ومرطوب/ و(انکیدو) خدای آب ها(دریاهای ژرف وآب های کنترل شده:شیرین) با طبعی سرد ومرطوب.

طب سنتی برتعادل این چهارطبع متضاد،که متکی وناشی ازآن چهارعنصربودنداستواربود:

فصل تابستان، وظهر(شبانه روز): گرم وخشک هستند: مثل خورشید وآسمان/

فصل پائیزوعصرِ(شبانه روز): گرم ومرطوب هستند: مثل هوا /

فصل زمستان وشبِ (شبانه روز): سرد وخشک هستند: مثل خاک /

وفصل بهار وصبح(شبانه روز): سرد ومرطوب هستند: مثل آب

چارطبعِ مخالف وسرکِش / چند روزی بُوَند با هم خوش(خُش)/(سودا،صفرا،دَم وبلغم)

چون یکی زین چهارشد غالِب / جان شیرین درآید از قالَب(قالِب) خوانده میشود/ سعدی

درالواح سومری، به مُناظِرۀ تابستان وزمستان (الواح سومری یا تاریخ ازسومرشروع میشود ص: 155و325) و نیزبه مزارعی که درچهارفصل میوه میدهند(ص 118) برمی خوریم.

درمورد نوروز، درکتابِ (الواح سومری) در(صفحۀ 129) می خوانیم:

نانشه (الهۀ عدالت ومهربانی) دراولین روزِسالِ نو، به حساب(نیک وبد) مردم میرسد، نی- دابا الهه یا(زن خدایِ)حساب وکتاب وشوهرش(نانشه) "خای" وچندین گواه نیزحضوردارند.

درصفحۀ 265 الواحِ سومری: پادشاه سومردراولین روزسال نو(نوروز)، با یکی اززنان کاهنۀ معبدِ اینانا (معبدِ زهره:الهۀ عشق) ازدواج میکرد تا ازباروری خاک و زادو- وَلَدِ زنان کاسته نشود ودرصفحۀ 287 ازآوردن هدایائی دراول هرماه واول هرسال هم سخن رفته است.

ژان بوترو دانشمند سومرشناس فرانسوی، وهمکار کرامر،هم درکتابِ بین النهرین(ص 106) وبخصوص در"ادیان خیلی باستانی دربین النهرین" بفرانسه در(ص 316) ازمراسم سال نو و نوزوزنام میبرد ودر(ص 306)همان کتاب به دوازده روزجشن نورزی درسومراشاره میکند وروزسیزدهم استراحت میکردند(برخلاف امروزکه میخواهند خرافۀ نحس سیزده را بِدَرکنند)!

درمورد تقویم سومری به(صفحۀ 922-294) ژان بوترودرهمان کتابِ"ادیان خیلی باستانی بین النهرین" رجوع نمائید.

دربارۀ انواع واَشکالِ "زمان- سنجی" ها رجوع شود به: کتاب ارزندۀ کرزی-ستوف پُمان، با عنوان : ترتیبِ درست زمان(ها)، 1984، چاپ گالیمار(بفرانسه).

KRZYSTOF POMAN: L'ORDRE DU TEMPS,1984. Edition : Gallimard

و نیزدرکتاب مقالات تقی زاده جلداول(ص:185-225) به دومقاله باعنوان: تاریخِ زمان (تقویم)، ونوروزرجوع نمائید."زمان سنجی" ونوروزازسومرِالتصاقی(پیوندی) زبان، ازیکسو به مردمان تصریفی(سامی) زبان اککد وبابل وآشوررسید وازسوی دیگربه اقوام التصاقی (پیوندی) زبان ایلامی منتقل شدکه آغازگران تمدن درسرزمین ایران از(3200 ق.م) (پنجهزار ودویست سال پیش) تا(640 ق.م) بمدت(2560 سال) بودند:(شاید طولانی ترین حکومت تاریخ است). ایلامیها مبنای عدد را ده گرفتند وفصل راهم به تابستان بزرگ وزمستان بزرگ تقسیم کردندودوعیداصلی داشتند:

1- عیدجومصادف با نوروز و/2- عید شراب دراول پائیز(مهر). زنده یاد دکترعلی مظاهری (اَلی مزاهری!) استاد تحصیلات عالی درپاریس، مقالۀ ارزنده ای دربارۀ تقویم وماه های ایلامی بفرانسه دارد. ارث "زمان سنجی" تمدن ایلام دردوپایتختِ ایلام یعنی در(شوش وانزان) به هخامنشیان رسید. مقایسۀ ماه های ایلامی با پارسی باستان درکتیبۀ بیستونِ داریوش، بخوبی این بده بستان را نشان میدهد. درسه ماهِ (پنجم، ششم و یازدهم) چون جنگی نبوده، در لیست پارسی باستان نام آنها معلوم نیست. شانزده سال پیش درهفته نامه شهروند/ شمارۀ 1221 /19مارس2009=28 اسفند1387صفحه(20-22+83)/ درص 22به مقایسۀ آنها پرداخته ام.

درویکی پدیا هم میتوان درزیرعنوانِ:(گاه شماری پارسی قدیم) آن دورا مطالعه کرد.

نوروزدرزمان ساسانیان نیزگرامی داشته میشد وچون(برخلافِ سلوکیها) مبدء تاریخی نداشتند ازآغازسلطنت هرشاه تامرگ اوراحساب میکردند. نوروزپیروز(ساسانی) معروف است.

بسبب اینکه سال تاجگزاری یزدگردسوم آخرین پادشاه ساسانی (سال632 میلادی برابریازده هجری شمسی) است، سالشماری(365 زوزۀ) یزدگردی(زردشتیان) تاکنون، یازده سال، از سال شماریِ هجری شمسی (جلالی: ملکشاهی) عقب تراست. با تاخیریکروزدرهرچهارسال.

توسط سازمان علمی و، خورشیدی ۱۳۸۸مهر ۸در نوروزبه درخواست جمهوری آذربایجان(یونسکو)، به عنوان میراث جهانی، به ثبت جهانی رسید؛ ومجمع متحد ملل فرهنگی سازمانعنوان روزجهانی عید را به )ماه مارس۲۱(، )۱۳۸۸اسفند ۴(عمومی سازمان ملل درنشستِ .ای دادجدرتقویم خود رسمیت شناخت و آن را ون انسان است، بهیمیل نوروزکه جشن سیصد بعدازسومریان، زمان سنجی چون نیازهرتمدنی است،درتمدنهای بعدی بامبدء های گوناگون، زمان سنجی های مختلفی بوجودآمدازجمله درمصردررابطه با طغیان سالانۀ رود نیل درارتباط بودوسال(365)روزه رابه سه فصل چهارماه بامبدء ماه ثوت(در16-19ژوئیه/ ۲۵ تا ۲۹تیر) تقسیم میکردند. https://www.kheradgan.ir/p/14057 سایت خردگان/گاهشماری در مصر باستان و(جرج سارتون، تاریخ علم صفحه:28-51).

درتمدن مایا درامریکای مرکزی(که حداقل از1000ق.م تا250 میلادی تداوم داشت ودر1546 میلادی منقرض شد) بی ارتباط با سومر، بدلیل انگشتان دست وپا، درکنارکشفِ صفر(در 36 ق.م)، مبنای عددشان بیست بود:(آدریان جیلبرت/ موریس کوتِّرِل کتاب پیشگوئیهای مایا ص 276). مایا ها ماه های بیست روزه داشتند، و داری دوتقویم بودند: تقویم خاص(شاهان) که سال 13 ماهه با 260 روزداشت وسال عادی 18 ماهه با 036 روزه با پنج روزاضافه (خمسۀ مسترقه بقول منجمین مسلمان). این دوتقویم هر52 دوسال مبدء شان باهم تلاقی میکرد، با تعدادهفته های سومری دریکسال برابراست.

دراستون هنج انگلستان نیزکه (از3100تا 2280ق.م) ایجاد شده، تقویم شمسی- قمری است ومبدء آن بسبب ابری بودن انگلستان دربهار، ازانقلاب تابستانی شروع می شد وباطرزتابش آفتاب به اتاقک، تعیین می گشت.

تقویم رومی با ده ماه آغازشد(آخرین ماهش دسامبریعنی ده). زمان ژولیوس سزار وجانشینش اگوست، دوماه (ژوئیه واگوست) بنام آن دوبرآن افزوده شد وازسپتامبرتا دسامبر، دوماه جابجا شد(سپتامبرِ7 شد ماه نهم و دسامبرِ 10شدماه دوازدهم. درمسیحی کردن این تقویم رومی، چون تولدعیسی رادرعصر24دسامبر(که25میگیرند)اول ژانویه:هشتمین روزتولددینی هرکودک یهودی یعنی روزختنه سوران عیسی است، چون سّرِکلیسااست مسیحیان اغلب ازآن خبرندارند. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D9%86%D8%AC

سوم- سهم ایران درتثبیت نوروز

هرکشف مهم، هم برنیازِاجتماعی، سیاسی، نظامی واقتصادی متکی است وهم بفراهم بودن یا نبودن امکانات فرهنگی، علمی، تکنیکی، دانشمندان وپادشاهان خوب یا بد، وابسته است.

امپراتوری سلجوقی که ازکاشغرچین تا دریای مدیترانه گسترده بود(بعدازامپراتوری هخامنشی داریوش، بزرگترین امپراتوری تاریخ ایران است) سلطان حسن ملکشاه برای جمع آوری مالیات این امپراتوری، نیازبه تقویم دقیقی داشت تا بداندکه محصول کجا، کی میرسدتا مامورِ مالیاتش را به آنجا، درآن موقع بفرستد. چون ماه اول سال قمری(محرم) درگردش بود واغلب به ماه هائی میافتاد که محصولی وجود نداشت تامالیاتی گرفته شود، بنابراین بدرد زمان سنجی نمیخورد، کاربُردِ اقتصادی، نظامی وعلمی نیزنداشت، وفقط کار- بُردِ مذهبی داشته ودارد.

اعراب درپیش ازاسلام، به پیروی ازبابل، تقویم شمسی- قمری(با نام های زراعتی) داشتند. هردویاسه سال یکماه را(بنام ماهِ نِسی) به آن اضافه میکردند. محرم دربهمن ماه وربیع الاول وربیع الثانی درماه اول و دوم بهار(یعنی ربیع) قرارمیگرفت، همینطورجماد الاول(خرداد) و جمادی الثانی در(تیر) ماه، رمضان(درمعنای ماهی با شدت حرارت) در(مهر) ماه عربستان قرارداشت. پیامبراسلام با دوآیۀ (36 و37) سورۀ (نُهُم: توبه)، تعداد ماه ها نزدخدا را دوازده تا اعلان کرد وماهِ (نِسی) را افزون برکفرتلقی نمود. این کاردرمدینه آنهم درسال هفتم هجری (چهارسال مانده به مرگ پیامبر) اشکالی ایجاد نمیکرد. اما وقتی امپراتوری اسلام درزمان ولیدبن عبدالملک(86-96هجری)به دومین امپراتوری سنتی تاریخ بشر، بعدازمغول مبدل شد. چون(سال 354 روزۀ قمری) یازده یا دوازده روزدرهرسال، وهرسه سال بیش ازیکماه ازسال -شماریِ خورشیدی با 365 روز(و5 ساعت و48 دقیقه و46 ثانیه)عقب میماند. وچنانکه اشاره شد(محرم) اغلب به فصول وماه هائی می افتاد که محصولی برای اخذمالیات وجودنداشت!

درزمان متوکل(243هجری) وزمان المعتضدبالله(282 هجری) عباسی و..، به اصلاح تقویم شان کوشیدند(مقالات تقی زاده جلداول ص 193-194)، اما تازمان ملکشاه سلجوقی کاراساسی انجام نشد. ازسومرتا تنظیم زیج جلالی(ملکشاهی)، نوروزتغییرمیکرد و سرِجای خود نبود.

زیرا قبل اززیج جلالی(ملکشاهی)، سال 365 روزۀ سومری هرچهارسال یک روزوهر120 سال یکماه عقب میماند.

نوروزدرتاجگزاری یزدگرد سوم، بسبب فوق وکمبوددانش ودانشمند(منجم وریاضی دان) ونیز نبودِ(رصد خانه) وبودجه کافی به (16 ژوئن 623=26 خرداد11 هجری) افتاده بود!

جلال الدوله حسن ملکشاه درهمان سال اول سلطنت خود در(م7210=450ه.ش) دراصفهان، دستورساختن رصدهانه ای را داد وازکل امپراتوری سلجوقی هشت منجم رادرآنجا جمع کرد:

1-ابوالمظفراسفرازی،2-فضل بن محمد لوکری(دهی درخاورِمَرو)،3- نجیب واسطی،4-ابوالفتح خازنی، 5- عمرخیام نیشابوری و.../ عمرخیام(1048-1131م) درسن بیست وچهار سالگی، جوانترین عضوِآن هیئت بود. درآن سال (م1072=450ه.ش)، نوروز، به هیجدهم حمل (فروردین) افتاده بود که آنرا به اول حمل (فروردین) آوردند ودیگرتکان نخورد. https://ghezel.blog.ir/post/%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B6%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%20%D8%8C%20%D9%85%D9%86%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%8C%20%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%D8%A7%D9%86%20%D8%8C%20%D9%81%DB%8C%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%81%D8%A7%D9%86%20%D8%8C%20%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1%20%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D8%B3%D9%84%D8%AC%D9%88%D9%82%DB%8C

بعدازشش سال(1078م=456ه.ش) ، با صرف یک میلیون ودویست هزاردینار(طلا)، و سر -کِشی مداوم ملکشاه، زیج جلالی (منسوب به جلال الدولۀ حسن ملکشاه) تنظیم شد که تقویم کنونی ایران وافغانستان است. چنانکه اشاره شد ازآن زمان، نوروز، دیگرتکان نخورد.

اینست سهم ایرانِ سلجوقی، درتثبیت نوروز و رسمیت دادن به سال شماری شمسی دقیق، دربرابرِ تقویم وسال شماری چوپانی قمری.

ملکشاه، برای بستن دهنِ آخوند ها، برتقویم خود، نام تقویم (هجری شمسی) گذاشت، معنی آن اینکه: پیامبراسلام دربیست ونهم اسفندازمکه حرکت کرده واول فروردین واردِمدینه شده است که آغازهجری شمسی است. اما ارتجاع زخمی، بعدها یک آجرازآن رصدخانه باقی نگذاشت!

ترتیبِ گرامری(صفت واسم) درنوروز همانند لقبِ(سلطان حسن) ملکشاه، ترکی است. فارسی آن همچناکه فردوسی درشاهنامه درپیدایش اسطوره ای" نوروز" آورده است روزِنو می شود:

به جمشید برگوهر افشاندند / مر آن روز را روزِنو خواندند

لقب(ملکان شاهِ)یا(ملکشاهِ)ترکی، درفارسی(شاهِ ملک) یا (شاه ملکان:یعنی شاه ملک ها) می شود. چنانکه ذبیج بهروزدرکتاب تقویم وتاریخ، ایران کوده، صفحۀ (53 و 62) بدرستی می نویسد که:"ملکشاه"مطابق سلیقۀ زبان فارسی نیست. درفارسی وفرانسه اسم قبل ازصفت میآید، برعکس درترکی وانگلیسی، اسم بعدازصفت قرارمیگیرد: (روزنو) و(شاهِ ملک) فارسی، (نوروز) و(ملکشاه)ترکی میشود. درسیستم فدرال سنتی سلجوقی، سلطان حسن،(شاهِ ملک ها) بود درمعنای شاهنشاه: بمعنای شاه شاهان. بدون وجود شاهان دیگرشاهنشاه(ملکشاه) فاقد معنا می شود. نام درست تکشاهی،(پادشاه) است. پاد درمعنای نگهدارنده ونه ضد: همانند پادگان.

پس ازتنظیم زیج جلالی(ملکشاهی)، زیج خانی(هلاکوخان وسپس غازان خان)، تنظیم شد تا به دقیق ترین تقویم عصرسُنت، درزمان اولوغ بیگ(بیگ والا) نوۀ امیرتیموردرسمرقند رسید. اوبیاری جمشیدغیاث الدین کاشانی، چون عدد پی را بجای دورقم(14/3) تا شانزده رقم دقیق حساب کردند، زیج اولوغ بیگ، ده برابردقیق تراززیج جلالی(ملکشاهی) است که درهرسیصد وپنجاه سال، یکروزازحرکت حقیقی (زمین بدورخورشید) عقب میمانَد. زیج الوغ بیگ هرسه هزاروسه سال یکروزعقب میماند.

باکشف خورشید مرکزی(کپرنیک) وبتاریخ سپرده شدن (زمین مرکزی) وکشف جبرآنالیزِ نیوتن -لایبنیتس و....، خطای محاسبه درعصرعلم وحقوق بشر، به صفررسید.

درموردتثبیت نوروز به همت آن هشت منجم وخواست و بودجۀ ملکشاه، ما پیشکسوت بودیم وحق داریم به آن افتخارکنیم.

سخن ناگفته زیاد است ازلطف همۀ عزیزان تشکرمیکنم.

سپاسگزارایراد واِشکال، ویا رفع اشکالِ عزیزان(شنونده وخواننده) هستم. سخن خود را با این جملۀ افلاتون حُسن خِتام می بخشم: همه چیز را همگان دانند وهمگان ازیک مادر نزایند!

کلیدواژه‌ها