
نویسنده: سوسن ارجمندی، شهروندخبرنگار
***
در جریان جنگ ۱۲ روزه اسراییل و ایران، روز دوم تیر ۱۴۰۴اسراییل زندان اوین را هدف حمله قرارداد. اگرچه اعلام شد که سر در این زندان بهعنوان نماد سرکوب هدف قرارگرفته اما طبق آمار رسمی جمهوری اسلامی بیش از ۷۰ نفر در جریان انفجار بخشهای اداری این زندان کشته شدند. بر خانواده زندانیان پس از انفجار زندان اوین چه گذشت؟
درهمان ساعتهای اولیه پس از انفجار زندان بزرگ اوین خانوادههای بسیاری راهی اوین شدند. خانوادههایی که یا عزیزانشان زندان بودند و یا از نزدیکانشان برای انجام اموری به دادسرا و یا زندان اوین رفته بودند؛ اما به گفته آنان مانند ماجرای آتشسوزی زندان اوین در سال ۱۴۰۰ مسیرهای منتهی به زندان بستهشده بود. بااینحال عدهای با سختی خود را به زندان رساندند. آنها میگویند که ماموران لباس شخصی اجازه ایستادن نمیدادند. تنها از خانوادهها شماره تماسی میگرفتند و آنها را راهی خانههایشان میکردند. خانوادهها میگویند: «ماموران میگفتند بروید در خانه منتظر بمانید، تماس میگیریم»
خروج نیروی انتظامی و ورود لباس شخصیها
طبق گفته خانوادههایی که در روز انفجار در اوین برای سراغ گرفتن از عزیزانشان به زندان مراجعه کرده بودند، کمی پس از حضور خانوادهها اطراف اوین پر از نیروهای لباس شخصی و ماسک بهصورت زده شد و حضور نیروی انتظامی کمرنگ شد. جو بیش از گذشته امنیتی شد. اکثریت مردم راهی خانه شدند و شماره تلفنهایشان را باهم ردوبدل کردند تا هرکدامشان به نتیجهای رسیدند، راه را به بقیه هم نشان دهند.
یکی از خانوادهها میگوید: «به خانه برگشتم و شروع به تلفن زدن کردم تا شاید نتیجهای بگیرم، ولی کسی پاسخگو نبود. با اورژانس تهران و هلالاحمر تماس گرفتم و نتیجهای نداشت. اورژانس میگفت که به ما اطلاعاتی ندادهاند. هر چه میگفتم که زخمیها یا کشتهشدهها را کجا میبرند؟ اورژانس پاسخی نمیداد و میگفت که ما خبری نداریم. هلالاحمر و حتی آتشنشانی هم پاسخگو نبودند و میگفتند، ما اجازه توضیح نداریم و ما مانده بودیم با انبوهی سوال و دلهره که کسی پاسخگویش نبود.»
این درحالیکه است که در اتفاقات مشابه اورژانس تهران، آتشنشانی و هلالاحمر بهعنوان مراکز دخیل در موضوع اولین مراکز اطلاعرسانی و پاسخگویی هستند.
اطلاعرسانی ممنوع
اما ماجرای اوین به یک موضوع امنیتی-اطلاعاتی تبدیل شد و نهتنها به خانوادهها بلکه حتی برای رسانهها نیز چارچوبی در خصوص اطلاعرسانی تعیین شد تا آنجا که روزنامه «هممیهن» پس از انتشار خبر زنی که پس از مراجعه به دادسرا و انفجار مفقودشده بود، مجبور به حذف خبر شد. شنیدهها حاکی از آن است که به مدیران روزنامه تذکر دادهاند که اطلاعرسانی و کار کردن هرگونه خبری درباره زندان اوین باید با هماهنگی و در چارچوب تعیینشده باشد.
تحویل پیکرها با تعهد
خانوادههایی که عزیزانشان در جریان انفجار زندان اوین کشته شدند، مصائب زیادی پشت سر گذاشتند. از بازجویی و دادن تعهد تا دفن اجباری کشتهشدهها در قطعه شهدا.
یکی از خانوادههایی که قصد داشت پیکر برادر جوانش را در قطعه ۳۰۴ بهشتزهرا به خاک بسپارد، میگوید: «متاسفانه اجازه ندادند که پیکر برادرم را در قطعهای جز قطعه ۴۲ که خودشان تعیین کرده بودند و اسمش قطعه شهداست خاک کنیم. گفتند همه شهدا باید قطعه ۴۲ باشند.» او همچنین درباره بازجویی سرپایی در روز تحویل پیکر برادرش میگوید: «به ما گفتند که حق ندارید دراینباره جایی صحبت کنید و اگرنه شمارا جزو خانواده شهدا قبول نمیکنیم. بعد نام ما را در بنیاد شهید گذاشتند و درباره آینده پسر دوساله برادرم توضیح دادند که چقدر میتواند این عضویت در بنیاد شهید برایش مفید باشد. ازاینجهت ما هم دیگر سکوت کردیم و تعهد دادیم که حرفی نمیزنیم.» او اما با بغض ادامه میدهد: «برای ما هیچچیزی جای برادر ۲۵ سالهام را نمیگیرد.»
اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه قضائیه ایران، گفته بود: «طبق آمار رسمی، ۷۹ نفر در حمله به زندان اوین کشتهشدهاند.»
به گفته جهانگیر، قربانیان این حملهبر زندان اوین، شامل کارمندان اداری، نگهبانان، زندانیان، اقارب زندانیان و همچنین افرادی بودند که در همان نزدیکی زندگی میکردند.
خانواده زندانیان اما معتقدند تعداد کشتهشدگان حمله اسراییل به زندان اوین بیش از آمار رسمی است.
شنیدهها حاکی از آن است که برخی نیروهای لباس شخصی درون زندان اوین که هویتهای جعلی داشتهاند و همچنین بازجوها در جریان این انفجار کشتهشدهاند و به همین دلیل جمهوری اسلامی همچنان آمار دقیقی از تعداد کشتهشدهها اعلام نمیکند و پیکر کشتهشدگان را به شرطی تحویل داده که اطلاعرسانی نکنند. البته تحلیل دیگری هم وجود دارد مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی میخواهد میزان خساراتش را کمتر عنوان کند و این آمار کم را شاهدی برای مقاومت زیاد، قدرت و استحکامش بداند.