
کشته و مجروح شدن صدها تن از کارگران و کارمندان در انفجار بندر رجایی بندرعباس در آستانه سالگرد روز جهانی کارگر، آن هم پس از مرگ کارگران معدن بهدلیل نبود ایمنی در سال گذشته، تنها گوشهای از وضعیت اسفبار کارگران ایران پس از گذشت ۴۶ سال از عمر رژیم حاکم بر ایران است.
این در حالی است که بنا بر آمار گردآوریشده، تنها در بازه زمانی بین ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ تا ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، مرگ دستکم ۲۰۷۹ و مصدومیت دستکم ۱۶۲۷۳ کارگر بر اثر حوادث ناشی از فقدان ایمنی محیط کار ثبت شده است. در اغلب نقاط کشور، وضعیت کارگران نهتنها مسیر قهقرایی مشابه با فاجعههای زیستمحیطی طی میکند، بلکه اغلب کارگران خود در مرکز این فجایع زیستمحیطی قرار دارند.
با جرأت میتوان ادعا کرد که موقعیت کارگران در ایرانِ ۱۴۰۴ خورشیدی، از وضعیت کارگران در دهههای پایانی سده نوزدهم میلادی در آمریکا که اعتصابات اتحادیههای کارگری منجر به گرامیداشت اول ماه مه (یازدهم اردیبهشت) بهعنوان روز جهانی کارگر شد، به مراتب بدتر است. سرکوب سیستماتیک اتحادیهها و سندیکاهای کارگری در ایران توسط دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی، همسو با سرکوب آزادیهای سیاسی و اجتماعی برای ادامه حیات حکومتهایشان، دستاوردی به جز آنچه اکنون بهعنوان فقر مطلق نصیب کارگران و زحمتکشان در نقاط مختلف ایران شده، نداشته است.
در طول حیات جمهوری اسلامی ایران، نابودی نهادهای کارگری با ایجاد نهادهای موازی امنیتی مانند خانه کارگر و دستگیری، شکنجه و اعدام فعالان کارگری همراه بوده است. در چهارمین دهه حاکمیت جمهوری اسلامی، وضعیت در مناطق حاشیهای و دور از مرکز به مراتب بدتر از شهرهای مرکزی و مناطق صنعتی است. تعطیلی مراکز تولیدی و صنعتی در حاشیه کشور، جوانان و افراد نانآور خانوادهها را به اجبار به سوی کولبری، سوختبری و مشاغل کاذب سوق داده است.
جنایت حکومت در همین حد باقی نمانده و دستگاه سرکوب رژیم، این زحمتکشان محروم جامعه را یا در کوهستان و دشت با گلوله به قتل میرساند و یا آنها را در زندانها اعدام میکند. اعدام حمید حسیننژاد حدادانلو، آخرین نمونه از این جنایات است. همچنین اخراج یا عدم استخدام افراد بومی در مناطق صنعتی مانند پالایشگاهها و بهکارگیری نیروهای غیربومی و در مقابل، قرار دادن آنها در برابر مردمی که سالها در آن خطه زندگی کردهاند، روش دیگری برای کنترل اعتراضات کارگری در این مناطق است.
علاوه بر سرکوب هدفمند جنبش کارگری، زندانیکردن و صدور احکام اعدام، ابزار دیگر حکومت برای ارعاب و سرکوب کارگران است. احکام زندان و اعدام فعالان کارگری مانند صفیه محمدی از نمونههای چنین روشهایی است که حکومت از آن استفاده میکند.
با وجود همه ترفندهای رژیم حاکم بر ایران علیه کارگران و زحمتکشان، روزی نیست که کارگران در شهرها و استانهای مختلف کشور دست به اعتراض و اعتصاب نزنند. اعتراضات کارگری همراه با مبارزات زنان، جنبش اعتراضی بازنشستگان و فرهنگیان، و همسو با کارزار قهرمانانه “سهشنبههای نه به اعدام” زندانیان سیاسی و مبارزات ملیتهای ایران در راه کسب حقوق اساسی خود، اکنون موتور محرکه جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” است.
کارگران و زحمتکشان، بهعنوان پیشگامان این طبقه همراه با دیگر اقشار جامعه تا سرنگونی تمامیت رژیم حاکم بر ایران به اعتراض و مبارزه ادامه خواهند داد، زیرا چارهای جز مبارزه و شکست جمهوری اسلامی پیش رو ندارند.
همبستگی فراگیر برای آزادی و برابری در ایران
کنگره ملیتهای ایران فدرال
یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ برابر با اول مه ۲۰۲۵