
شماری از محققین ارجمند تاریخ معاصر چگونگی تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان، تشکیل حکومت ملی آذربایجان، نحوه برخورد حکومت مرکزی با آن و اتمام آن دوره را مطالعه و نقد کرده اند. در این یادداشت بر آن نیستیم که نوشتهها و نتیجه گیریهای آن بزرگواران را بازگویی نماییم. بلکه، با در نظر گرفتن حوزه فعالیتمان و به بهانه سالگرد تشکیل حکومت ملی آذربایجان، بر آنیم که درسهای کاربردی آن کنشگری پیشرو و تاثیرگذار را بر فعالیتهای دموکراسی خواهانه کنونی آذربایجان و ایران مرور کنیم. باشد که کمکی برای آینده فعالیتهایمان باشد.
واقعیتهای نظری جنبش فرقه دموکرات آذربایجان
در حدود یک قرن پیش و بعد از جایگزینی امپراطوریها و ممالک با مفاهیم مدرن کشور، کشورداری، دولت-ملت و امثال آنها تئوریهای مطرح سیاسی-اقتصادی جهان مدرن در عمل در کشورداری و روابط بینالملل پیاده شدند. به همین خاطر دنیا دچار قطب بندی های اساسی سیاسی در قالب کلی کنونی شد. در اروپا نظریه دولت-ملت به صورت حذف ملیتهای خارج از دایره قدرت و آسیمیلاسیون آنها در زیر پرچم زبان و فرهنگ واحد و غالب جهت حذف تنشهای اتنیکی تعریف شد. هر چند این نظریه بعدتر در همان کشورها اصلاح شد، در ایران هنوز ویرایش نخستین و نازیستی آن اعمال می شود.
در شرق هم در راستای ایجاد دنیای بدون طبقه و بدون مرز، نظام تمرکز گرایی به نام سوسیالیسم به قدرت رسید.
در آذربایجان، فرقه دموکرات آذربایجان، در ادامه مبارزات آزادستان شیخ محمد خیابانی، تشکیل گردید تا در برابر سیاستهای آسیمیلاسیونی دولت مرکزی ایران جهت ساختن ملت واحد زیر پرچم زبان و فرهنگ و تاریخ برتر فارسی و آریایی مقابله کند. این تشکیلات، در عین حال، با یاد گرفتن از تئوری جامعه آرمانی بدون طبقه به نفع طبقه تحت ستم مضاعف (یعنی دهقانان و کارگران)، تمرکز اصلی خود را بر روی رعایا و زحمتکشان جامعه معطوف داشت. ناگفته پیداست که فرقه با پذیرش اعتقادی مدرنترین اصول دموکراسی، بر حقوقِ زنان نیز تأکید کرد. در مرامنامه فرقه و کردار حکومت ملی آذربایجان به وضوح هر سه اصل دفاع از حقوق زنان، مقابله با سیاستهای آسیمیلاسیون دولت مرکزی، و اجرای عدالت برای اقشار تحت ظلم مضاعف دیده می شود.
در ایران کنونی و بعد از گذشت حدود هشت دهه از تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان، متاسفانه هیچ کدام از آمال فرقه برآورده نشده اند. بر این اساس حزب دموکرات آذربایجان پیگیری آنها را وظیفه اجتماعی و سیاسی خود می داند. به علاوه، با توجه به بروز رسانی مفاهیم اجتماعی، بر دفاع از حقوق گروههای اجتماعی تحت ظلم مضاعف دیگر، از قبیل اقلیتهای جنسیتی، نیز تاکید می شود. ما خود را مکلف می دانیم که از حقوق کلیه گروهها و طبقات تحت ظلم مضاعف دفاع نماییم. اصول پنجم و یازدهم تا شانزدهم مرامنامه کنونی حزب دموکرات آذربایجان بر دفاع از این حقوق اساسی تمرکز دارند.
رویه تشکیلاتی بر اساس اعتماد متقابل
رهبران فرقه به واسطه فعالیت سیاسی مستمر در بالاترین سطح و همچنین سالها تجربه زندان با تعداد زیادی از افراد کار بلد، صادق و قابل اعتماد از اتنیکهای ترک و غیرترک ایران دوستی نزدیک داشتند. بر این اساس و به واسطه اعتماد متقابل و هدف مشترک، بزرگان غیرترک نیز در ساختار حکومت ملی آذربایجان حضور فعال داشتند. اما، در همان حال فرقه بر اساس سیاستی منطقی و عملگرایانه بر آذربایجانی متمرکز شد که قشر روشنفکری آن حمایت گسترده تری از آنها داشتند، و به دلایل تاریخی، سیاستهای آسیمیلاسیون دولت تهران با خشونت بیشتری در آن اعمال می شد. به علاوه، انگلستان، بازیگر اول سیاست در ایران آن دوره، به اندازه تهران و مناطق نفت خیز ایران بر آن مسلط نبود. نمی توان احساسات ناسیونالیستی غالب اعضای فرقه در این خصوص را نادیده گرفت. اما در عین حال، با استناد به مرامنامه، می دانیم که هدف غایی فرقه برقراری دموکراسی در کل ایران بود.
با همان استدلال و در ادامه همان سیاست، حزب دموکرات آذربایجان آرزوی دموکراسی برای کل ایران و کل خاورمیانه را دارد، و تلاش دارد این موضوع را در عمل شفاف نماید که حرکت ملی آذربایجان، بر خلاف آنچه که توسط مخالفان آن تبلیغ می شود، به دور از هرگونه نگاه فاشیستی یا راسیستی، جنبشی دموکرات جهت احقاق حقوق مدنی جامعه ترک ایران است. حزب دموکرات آذربایجان پیوندهای خانوادگی خانواده های ترک با خانواده های غیرترک را یک واقعیت و مزیت فرهنگی در راستای تقویت روابط اتنیکی جامعه چند فرهنگی ایران می داند. بر این اساس در کنار دفاع از حقوق سیاسی/مدنی آذربایجان، خود را ملزم به دفاع از دغدغه های این هموطنان می داند. همچنین، ما واقفیم که جمعیت قابل توجهی از هموطنان کرد در جغرافیای آذربایجان زندگی می کنند و در عین حال، جمعیت بزرگی از ترکهای آذربایجان به مناطق فارس نشین ایران مهاجرت کرده اند. ما خود را مکلف به دفاع از حقوق همه این گروه ها می دانیم.
ما از پیوستن همه عدالت جویان غیرترک و نیمه ترک به حزب دموکرات آذربایجان در زیر مرامنامه و اساسنامه حزب استقبال می نماییم.
مبارزه مبتنی بر صداقت و رعایت اخلاق
آن عده از فعالین سیاسی که اصول رفتار سیاسی را نادرست یاد گرفته اند هر نوع بی اخلاقی را با تعبیر به "ذات سیاست" توجیه کرده و مجاز می دانند. مشخصا یکی از رموز موفقیت و ماندگاری حکومت ملی آذربایجان پایبندی آن تشکیلات و رهبران آن به اصول اخلاقی و اصول عرفی ایران و بالاخص منطقه آذربایجان بود. حتی نمونه ای از بی اخلاقی و یا مشی پوپولیستی (عوام فریبانه) در کردار حکومت ملی آذربایجان نمی توان یافت.
ما در حزب دموکرات آذربایجان بر ادامه آن مشی سیاسی اخلاقمدارانه تاکید می کنیم و با رعایت این اصل برای ایجاد جریانی تاثیرگذار در جامعه تلاش می نماییم. ما با رفتار تشکلهای سیاسی فاشیستی، نازیستی و حامی تروریسم که با روشهای ماکیاولیستی و شعارهای نفرت پراکنانه برای رسیدن به قدرت تلاش می کنند مخالفیم. ما به خودمان می بالیم که همانند حکومت ملی آذربایجان از بی اخلاقی و پوپولیسم اجتناب کرده ایم.
در این راه ذکر یک موضوع را هم ضروری می دانیم که ارتباطات حکومت ملی آذربایجان با ابرقدرت شرق یک واقعیت ایدئولوژیک، و خوش بینانه، نسبت به آن ابرقدرت همفکر (سوسیالست) بود. کسانی که به خاطر لابیگری عرفی فرقه با ابرقدرت شوروی به آنها تهمت گماشتگی و مزدوری می زنند خود به خوبی می دانند که بنیانگذاران حکومت متبوعشان با دخالت مستقیم انگلستان و امریکا به قدرت رسیده اند و چشمه ای از اسناد برخورداری بازمانده های رژیم شان از این حمایتها نیز هر چند یک وقت یکبار لو می رود.
علاوه بر مقایسه عملکرد حکومت ملی آذربایجان با عملکرد سایرین، مقایسه کنیم ثروتی که پدر و پسر پهلوی در زمان تبعید و فرار از ایران بردند را با آنچه پیشه وری و یارانش با خود بردند.
واقع بینی، عملگرایی، و پرهیز از اقدامات هیجانی
فرقه دموکرات آذربایجان برای رسیدن به شرایط ایده آل مندرج در مرامنامه اش مرحله به مرحله اقدام نمود. تمرکز حکومتداری بر بخش قابل تسلطی از آذربایجان، اعمال عدالت جنسیتی با دادن حق رای به زنان آذربایجان برای اولین بار در ایران، فراهم آوردن امکان حضور زنان در سلسله مراتب دولت، توسعه زیرساختهای جاده ای، تحصیل به زبان مادری، تاسیس دانشگاه تبریز، و امثال آن در راستای این تفکر پراگماتیک تعریف شدند.
فرقه می توانست با رویهای غیر اجرایی، اما ناسیونالیست انگارانه یا روشنفکر انگارانه، درگیر چندین دعوای لازم ولی کم اهمیتتر، مثلا مبارزه با عوام فریبی مذهبی رایج در جامعه، معرفی پرچم ملی، نزاع برای تعیین حدود جغرافیایی آذربایجان از قزوین تا سقز و تفرش، و امثال آنها، بشود. اما حکومت ملی آذربایجان با درنظر گرفتن شرایط جامعه و واقعیتهای منطقه به درستی از آنها اجتناب کرد. این که حکومت ملی برای سالهای آتی آذربایجان و ایران چه برنامه ای داشت دقیق نمی دانیم. اما با اطمینان می دانیم که در صورت برخورد احساسی با امور حکومتداری نتیجه ای بهتر از حکومت ائلچی بئی در جمهوری آذربایجان به دست نمی آورد.
ما بخشی از اعتماد بنفس کنونی مان را به کردار منطقی بزرگان حکومت ملی آذربایجان مدیونیم. در این راستا خود را مُکلف می دانیم که خشت دوم این بنا را درست بنا نهیم تا جامعه، برای همراهی با تکرار آن دوره، به احزاب و تشکلهای فعلی اعتماد کند؛ امری که تا کنون محقق نشده است. استقبال بسیار پایین بدنه جامعه آذربایجان از موج جدیدی جنبش دموکراسی خواهی آذربایجان، موسوم به حرکت ملی آذربایجان، موید رویکردی ست که نیاز به اصلاح دارد.
حزب دموکرات آذربایجان وظیفه یک رهبر سیاسی را مدیریت واقعبینانه و موشکافانه واقعیتها، ظرفیتها، فرصتها و خطرهای موجود می داند. اصرار بر شعارهای غیرواقعبینانه یا رفتارهای هیجانی هزینهزا اشتباه کشنده ای است که هزینه آن را نه فقط آن رهبر سیاسی، بلکه کل جامعه می دهد. ما حزب دموکرات آذربایجان به تأسی از فرقه دموکرات آذربایجان، صرفا نماد تاریخی حکومت ملی آذربایجان را بر می داریم و با معرفی هر نوع نماد یا پرچم دیگری برای آذربایجان مخالفیم. حدود دو دهه پیش پرچمی با تلقی پرچم حرکت ملی آذربایجان معرفی شد که به وضوح تا کنون مورد استقبال بدنه جامعه آذربایجان و قدرتهای تاثیرگذار در تحولات سیاسی ایران و حتی تعداد کثیری از تشکلهای سیاسی آذربایجان واقع نشده است. این امر در دو دهه گذشته موجب افزایش محسوس هزینه برای حرکت دموکراسی خواهانه آذربایجان بوده است. ادعا می کنیم که حمل آن پرچم رفتاری اشتباه و حرکتی شکست خورده است؛ و اصرار بر ادامه آن، با وجود این حجم از بازخورد منفی در بدنه جامعه آذربایجان و محافل تاثیرگذار در تحولات سیاسی آذربایجان، اقدامی مغایر با مصالح کلان آذربایجان است. این کار به مثابه خودکشی سیاسی بوده است.
در نگاهی بزرگتر، با در نظر گرفتن افزایش سرعت و میزان تغییرات سیاسی بزرگ در دنیا، تجدید نظر در رویه فعلی شعار-محور تشکلهای سیاسی آذربایجان جنوبی و جایگزینی آن با برخورد عملگرایانه با موضوعات یک ضرورت حیاتی ست. تعدادی از تشکلهای فرهنگی، انتشاراتی و حقوق بشری قدمهای قابل تحسینی در این راه برداشته اند. لازم است تشکلهای سیاسی نیز با آن عزیزان در برخورد عملیاتی با موضوعات همراه شوند تا مجددا آذربایجان جایگاه رهبری جریانات ایران را بدست گیرد. ناگفته پیداست که تنها در این صورت سرنوشت دلخواه برای آذربایجان رقم خواهد شد. انفعال و قهرهای مسئولیت گریزانه درمان درد آذربایجان نیست.
ما، به عنوان حزبی که حساسیتهای مرتبط با جغرافیا، سلامت و محیط زیست آذربایجان را در نماد حزبی مان آوردهایم، معتقدیم که برای رفع مشکلات آذربایجان بایستی در ائتلافهای سیاسی با تشکلهای سایر اتنیکها فعالانه شرکت نمود و بدین وسیله نه تنها در تصمیمات مرتبط آن گروههای تاثیرگذار اعمال نفوذ نمود بلکه در مواقع لزوم از اجحاف در حق آذربایجان در بین جریانهای اپوزیسیون نیز جلوگیری کرد. ما قهرهای بی برنامه و برخورد منفعلانه را رویه ای غیرعملیاتی و مغایر با منافع آذربایجان می دانیم. ما به آنچه که در دفاع از حقوق آذربایجان در ائتلافها انجام داده ایم می بالیم، و از بقیه تشکلهای سیاسی آذربایجان نیز می خواهیم با رویه ای سازنده به آن ائتلافها بپیوندند تا دچار خودتحریمی نشوند.
همچنین، ما با همراستایی با تفکرات پراگماتیک فرقه، موضوعات اساسی معیشت، و بی عدالتیهای اقتصادی/زیرساختی بر علیه آذربایجان را در مرامنامه و رئوس فعالیتهای حزب دموکرات آذربایجان آورده ایم. با توجه به روند نگران کننده توسعه زیرساختها در آذربایجان از همه گروههای سیاسی و مدنی آذربایجان می خواهیم در کنار موضوعات حیاتی دریاچه اورمیه و زبان مادری به وضعیت اسفبار جاده ها، فرودگاهها، سیستم ریلی، شبکه های تامین آب و برق آذربایجان نیز بپردازند چون وضعشان هیچ کم از دریاچه اورمیه ندارند. این نوشته ادعا نمی کند که دیگر تشکلهای محترم آذربایجان از این موضوعات غافلند. بلکه درخواست تلاش مضاعف و متحد در این زمینه است، چون وضعیت کنونی آذربایجان در این خصوص واقعا اسفبار و نگران کننده است.
شکست حکومت ملی آذربایجان و قتل عام آذرماه آذربایجان
امروز مسلم شده است که آنچه که به عنوان روز نجات آذربایجان گفته می شود روز قتل عام دموکراسی خواهان آذربایجان، قتل عام فرهنگی در آذربایجان، و در واقع یک جنایت جنگی بود. نتیجه قتل عام ددمنشانه فعالین سیاسی جنگگریز و میانه رو آذربایجان را می توان تا به امروز مشاهده کرد؛ آنجا که به کودتای آسان آمریکایی-انگلیسیِ پهلوی بر علیه دولت مصدق، گسترش دیکتاتوری و فساد رژیم پهلوی، ظهور تشکلهای سیاسی شبه نظامی با رویکرد مسلحانه و پارتیزانی، و قدرت گیری تشکلهای دینی-سیاسی با حمایت مستقیم رژیم دیکتاتور پهلوی و تعدادی از بازیگران بین المللی ختم شد. چه اگر، دهها هزار دموکراسی خواه حکومت ملی آذربایجان کشته، زندانی و یا تبعید نمی شدند تاریخ ایران مسیر کاملا متفاوتی را طی می کرد.
به عنوان حزبی میانه رو، غیرنظامی و مخالف تروریسم، هشدار می دهیم که زندانی نمودن فعالین سیاسی و اجتماعی آذربایجان، و تعطیلی انجیاو ها نتیجه ای جز تکرار گذشته تاریک ایران و نهایتا تغییر رژیم توسط یک گروه نظامی، عوامفریب، رایکال و غیردموکرات دیگر نخواهد داشت. تغییرات بنیادین در روند حکومتداری در ایران گریزناپذیر است. چنین تغییری بایستی در راستای استقرار دموکراسی صورت پذیرد.
درسهایی برای آینده پرتنش پیش رو
می دانیم که از جنگ جهانی اول تا کنون اتفاقات سیاسی داخل ایران شدیدا از اتفاقات سیاسی بین المللی و تصمیم گیریهای ابرقدرتهای جهان متاثر بوده است. در دو جنگ جهانی گذشته، علیرغم اعلام بیطرفی حکومت ایران، کشور عملا تخت اشغال بود. بعدتر و تا به امروز، در دوره آرام بعد از جنگ جهانی دوم و پایان جنگ سرد ،که دنیا عملا تک قطبی بوده، دلیلی برای اشغال مجدد ایران وجود نداشته است. حتی می توان ادعا کرد که وجود لولوی ایران، به مانند لولوهای کره شمالی و صدام و القاعده و غیره، به نفع سیاستهای تنها ابرقدرت دنیا در این دوره کم تنش بوده اند. بر این اساس، و در دوره ای که مفاهیم بشردوستانه و دموکراسی محور در سایه دنیای تک قطبی با بیشترین اقبال عمومی همراه بوده اند، فرصت تغییرات دموکراتیک در ایران تا حدی از دست رفت. آن گونه که از تغییرات فعلی بر می آید در حال حاضر تغییر قطبیت اقتصادی و سیاسی اساسی در دنیا در حال وقوع است. طبیعتا این تغییر کلان آسان و بدون هزینه نخواهد بود. با رویارویی محتمل قدرتهای فعلی و قدرتهای جدید جهانی احتمال آسیب دیدن ایران و همچنین هر دو دسته ایرانیهای داخل ایران و ایرانیهای خارج از ایران، وجود دارد. در غرب، احزاب و گروههای راست افراطی، که تحت لوای ناسیونالیسم و اوج گیری مجدد، دیگرستیزی نژادپرستانه و نازیستی را تبلیغ می کنند در حال کسب قدرت سیاسی هستند. دود این تبلیغات نفرت پراکنانه در آینده به چشم میلیونها مهاجر و پناهنده ایرانی مسلمان خواهد رفت. در کنار آن و با در نظر گرفتن تسری سریع و گسترده این تفکرات افراطی به ایران احتمال بروز نزاعهای داخلی خونین در جامعه چند اتنیکی و چند مذهبی ایران وجود دارد. اتفاقی که شرایط زندگی را برای همه ایرانیها سختتر خواهد کرد.
متاسفانه رژیم حاکم ایران نه تنها تلاشی برای کاهش نزاعهای اتنیکی و مذهبی نمی کند بلکه در بیشتر موارد به آن دامن نیز می زند تا به زعم خود با ایجاد هراس از آینده ناامن شانش بقای خودش را بیشتر کند. وظیفه احزاب و تشکلهای سیاسی اپوزیسیون ایران است که برای جلوگیری از این قبیل نزاعهای بی حاصل اقدام جدی نمایند. این تشکلها بایستی از افراطی گری و ادعاهای پوپولیستی، به ویژه ادعاهای ارضی نسبت به مناطق دیگر اتنیکها، بپرهیزند. همچنین بایستی، با اولویت دهی برای مبارزه با رژیم دیکتاتوری حاضر، با هم متحد شوند. تشکیل جبهه متحد وظیفه بزرگی ست که پیشه وری قبلتر با همراهی حزب توده شاخه آذربایجان، حزب دموکرات کردستان به رهبری قاضی محمد، و اعضای نجات یافته تشکیلات نهضتهای جنگل و آزادستان انجام داد.
خلاصه کلام
ما برای نجات آینده جامعه مکلف به نوشتن تاریخ آینده با دست و همت خودمان هستیم. تجربه نشان داده، اگر دیگران آن را بنویسند نتیجه ای جز شکست نخواهد داشت هر چند که به دروغ آنها را دوره های نجات یا سربلندی بخوانند. ما ملزم به واقع بینی و عملگرایی برای نوشتن تاریخمان هستیم.
حزب دموکرات آذربایجان
دسامبر ۲۰۲۳
آذر ۱۴۰۲