
تراکتور قهرمان شد. این یک حادثهی معمولیِ ورزشی میبود اگر مازاد سیاسی عظیم نداشت.
۱. این قهرمانی به معنای تحقق گوشهای از آمال توده بود؛ تودهی صدها هزار نفری که شور مازادشان از میدان ورزش به عرصهی سیاست سرریز کرد. و از این طریق گامبهگام به هدف «تورک دیلینده مدرسه، اولمالیدیر هر کسه» نزدیک شد. طنین مهیب این مطالبه، به عنوان نماد انبوه مطالبات، خواه در روزهای بارانیِ بهار و خواه در روزهایِ برفی زمستان ورزشگاهها را درنوردید و شاکلهی سیاستِ یکسانساز را به لرزه درآورد.
۲. این قهرمانی به خودی خود رخداد کوچکی است. اما رخدادی است که آرایش و آرامش نظم ایجابی بر اساس ایدهی فاشیستی "یک ملت، یک دولت و یک زبان" را متلاطم میکند. این به معنای ایجاد آشفتگی در هارمونی گفتمان مسلط است که هیچ غیری را به رسمیت نمیشناسد. حتا دموکراسی را به شرط حفظِ مرکزیت و هژمونی خود میخواهد.
۳. رسانهی خودخواندهی ملی مسابقهی تراکتور را از کانال پرمخاطب پخش نکرد. آن کانال تنها به دو تیم مرکز متعلق است و دیگران حاشیه و بیگانهاند. چندی پیش گزارش بازی پرسپولیس-تراکتور از رسانهی خودخواندهی ملی به گونهای بود که انگار تیم مرکز با یک تیم خارجی مسابقه میداد. این رفتار و این انکارِ ظاهرن بیاهمیت، بسیار بیش از متن شایستهی دقت است. زیرا این انکارِ کوچک، نشانگان [سیمپتوم] تبعیضهای کلان است و شرارت ایدئولوژیک مرکزگرایان را در معرض دید قرار میدهد. و در عین حال آگاهی ملیِ مردمانِ بیقدرت را تعمیق میبخشد.
۳. بگذارید در مورد کارکرد ناخواستهی انکار مثالی بزنم. انکارِ آذربایجان، که در رد اعتبارنامهی سید جعفر پیشهوری تبلور یافت، یک سیمپتوم بود؛ نشانه بیماری بزرگِ دولت-ملتِ تبارگرا. اگر اعتبارنامهی پیشهوری در مجلس چهاردهم رد نمیشد، شاید حرکت بزرگ فدائیان دموکرات به راه نمیافتاد. اعتبارنامهی وی در تاریخ بیست و دوم تیر ۱۳۲۳ رد شد، تا یک سال بعد آذربایجان در مدرسه، دانشگاه، رسانه و دولت به زبان خود سخن بگوید.
پدیدهی تراکتور معنای جلیلی دارد: آذربایجان انکار شما را پشتسر گذاشته است.
@eyvaztaha